اگراز جمله مخاطبان پروپا قرص رادیو باشید، سالها صدایش را در نمایشهای رادیویی شنیدهاید و شخصیتهایی که جان داده را باور کردهاید، اگر دلبسته تئاتر باشید، مبهوت بازیهایش در صحنه نمایش شدهاید و اگر بیننده جعبه جادو باشید نقش آفرینیهایش در سالهای مختلف را به یاد دارید...
او بهزاد فراهانی است. مرد نقشهای بزرگ و کوچک، بازیگر مجموعههای تاریخی و اجتماعی، از سریالهایی چون «رعنا» و «گرگها» تا امام علی (ع) و...
پخش مجموعه تلویزیونی «خانه پدری» از شبکه آیفیلم با نقش آفرینی بهزاد فراهانی و همراه قدیمیاش زنده یاد مهدی فتحی مجالی شد تا گفتوگویی کوتاه با او داشته باشیم. هرچند که او این روزها از نگاه کاسب کارانه به هنر دل آزرده است و به یادآوری روزهای گذشته دل خوش دارد...
دهه هفتاد و هشتاد شاید به عبارتی دوران طلایی تولیدات تلویزیونی باشد. بسیاری از سریالهای ساخته شده در این دوره هنوز در کنج ذهن مخاطبان جایگاه ویژهای دارد. سریال «خانه پدری» هم از این قاعده مستثنی نیست. شما با سالها تجربه در عرصه بازیگری چگونه با این مجموعه همراه شدید؟
ابتدا متن را مطالعه کردم و حس خوبی پیدا کردم با این وجود زیر بار نقشی که فریدون حسنپور برایم در نظر گرفته بود نرفتم! نقشی که مهدی فتحی عزیز و بزرگ بازی کرد در ابتدا به من پیشنهاد شد. کارگردان محترم از من پرسید کدام نقش را دوست داری و من نقش پدرسارا را انتخاب کردم. می دانستم نقش کوتاه است و در هفت قسمت تمام می شود اما برایم مهم نبود. واقعگرایی که در نقش وجود داشت برای من جذاب بود. شخصیت پدر روشن بود و من این لایه اجتماعی را خوب می شناختم. البته اوایل نمیدانستم این مجموعه دلنشین می شود یا نه، اما سریال با واکنشهای خوبی از جانب مردم همراه شد؛ به ویژه بازی مهدی فتحی نازنین و دخترم شقایق برای مردم باورپذیر بود.
ارتباط عاطفی شما و دخترتان چقدر به باورپذیری کار کمک کرد؟
درست است که ارتباط عاطفی به هر حال وجود داشت اما برخی معذوریتها هم بود. مثلا وقتی گفتیم این دختر من است و چه ایرادی دارد که من در سریال دست او را در دست بگیرم، گفتند ما که نمی توانیم به همه اعلام کنیم! سعی داشتیم رابطه صمیمانه و زیبای پدر و دختری به تصویر کشیده شود، تلاشمان را کردیم؛ اینکه تا چه اندازه مقبول افتاد نمیدانم.
وقتی مردم این مجموعه را دیدند این حس و حال پدری را باور کرده بودند؟ به هر حال از مردم بازخورد داشتید...
من بچه جنوب شهر هستم، سلیقه و علایق مردم زحمتکش و فرودست جامعه را خوب می شناسم. زمانی که به محیط کار و قهوهخانههای جنوب شهر میرفتم از نوع برخورد مردم می فهمیدم کار را دوست داشته و با آن ارتباط برقرار کردهاند و من هم نقشی هرچند کوچک در دل مردم برای خود باز کردهام. همین برایم کفایت می کرد...
شما قبل از بازی در مجموعه «خانه پدری» با دخترتان، خانم شقایق فراهانی در فیلم «طوطیا» همبازی بودید و این کار به نوعی دومین تجربه خانوادگی شما بود، اصولا ایفای نقش پدر در عالم هنر با دنیای واقعی چه تفاوتهایی دارد؟
بله در آن فیلم هم همبازی بودیم و این حس مشترک را تجربه کرده بودیم. به هر حال حس پدری عالم خود را دارد که با هیچ حس دیگری قابل مقایسه نیست. البته اگر در خدمت نقش باشد به باورپذیری بازیها کمک می کند. ما هر دو با این رابطه منطقی برخورد کردیم اگرچه خارج از کار هم رابطه پدر و فرزندی حاکم بود اما در این سریال رابطه جدیدی شکل گرفت و بر مبنای داستان پیش رفت. درست است که من و دخترم قبلا در سینما تجربه مشترکی داشتیم اما عالم سینما با تلویزیون متفاوت است. نگاه مخاطب هفتاد میلیونی تلویزیون با مخاطب محدود سینما خیلی تفاوت دارد. هنگام پخش سریال «خانه پدری» خیلیها فکر می کردند در این کار شقایق برای بار اول است که بازی در کنار پدرش را تجربه می کند و خُب برایشان جالب بود.
خانه اول شما به نوعی رادیو و بعد تئاتر است. با این حال کارنامه پربار شما در زمینه تولیدات تلویزیونی قابل چشم پوشی نیست. بازی در تله تئاترهای مختلف، سریالهای خاطره انگیز و پرمخاطبی مثل «گرگها» و «رعنا» تا سریالهای کنونی... ساخت تولیدات تلویزیونی در این سالها چقدر تغییر کرده است؟
بله؛ من زاده رادیو هستم و از رادیو به تئاتر کشیده شدم. بیش از پنجاه سال در رادیو نوشتم، بازی و کارگردانی کردم. رادیو در حقیقت پیکی میان من و مردم روستانشین و شهرنشین، کشاورزان، کارگران، رانندگان و... در سراسر ایران است. اما تئاتر در حقیقت زندگی عاشقانه من است و افتخار دارم شاگرد شاهین سرکسیان، عباس جوانمرد، بیضایی و... بودهام. در مجموعههای تلویزیونی گاهی برداشتها متفاوت است. تلویزیون بزرگترین و پرمخاطبترین وسیله ارتباط جمعی است. تلویزیون این امکان را به من بازیگر می دهد که بتوانم با دورترین هموطنانم ارتباط برقرار کنم، دوست داشتنم را به آنها هدیه کنم و چشمانشان را مهمان خانه دلم کنم.
در تئاتر همیشه به شاگردانم گفتم چرا می گویید از تماشاگر می ترسم؟ اگر عاشق مردم باشید هزار چشم به یاری شما می آید تا خوب بازی کنید و اگر این امواج را حس کنید آنوقت از این همه بیننده کیف می کنید. با این نگاه حالا تصور کنید بازی برای هفتاد میلیون مخاطب چه لذتی دارد... اما در مورد تفاوتها باید بگویم اگر تولیدات این سالها را ببینید و با مجموعههایی مثل «هزاردستان»، «گرگها» و «رعنا» مقایسه کنید نتیجه مشخص است؛ همه چیز تغییر کرده... واقعا همه چیز! بزرگترین اصل درام، شخصیت شناسی است که لوث شده، پرداختن به شخصیتهای متفاوت اجتماعی و تحلیل زندگی مردم گمشده تولیدات کنونی است.
مجموعههای دیگری با مضمون سریال «خانه پدری» در سالهای بعد هم ساخته شد اما مثل «خانه پدری» دیده نشدند. راز ماندگاری این سریال چه بود؟
واقعیت این است که آدمهایی مثل من یا زندهیاد مهدی فتحی وقتی می پذیریم در نقشی بازی کنیم به هزار لایه آن نقش می اندیشیم. تحلیل عمیق در مورد نقش داریم و نویسنده و کارگردان باید پاسخگوی سوالات ما باشد. نسل من وقتی نقشی می پذیرد باید تمام جوانب اجتماعی، سیاسی، تاریخی، روانشناسی و فرهنگی نقش را پیدا کند و چیزی به آن اضافه کند. نمی شود نقشی را یک بعدی دید و بازی کرد. باید به گونهای به نقش پرداخت که همذات پنداری مخاطب را ایجاد کند. نسل من اهل مطالعه بود. اما هنر وقتی از میدان استقلال خود خارج شد و تبدیل به کاسبی شد دیگر نامش هنر نیست. این روزها هنر محلی برای کسب و کار شده و این باور من و نسل من نیست. طبیعی است هنر امروز برای مخاطب بی هویت است.
از زاویه نگاه شما به عنوان یک هنرمند پیشکسوت، سهل انگاری در انجام کار هنری در سایر عرصهها مثل تئاتر یا سینما هم ورود کرده؟
البته جنس تماشگر تغییر کرده، تماشاگر اصلی دیگر به سمت تئاتر نمی آید و از تئاتر دور شده، جوانها آمدهاند اما ذائقه آنها با نسل تماشاگران همیشگی و راستین تئاتر فرق می کند. جوانی که به دنبال دیدن سلبریتیها و چهرههاست پشت و پناه تئاتر به شمار نمی آید. نگاه مدیریت فعلی به گیشه است برای اینکه از پرداخت سوبسید تئاتر شانه خالی کند؛ مطمئن باشید اتفاقات عجیب و غریبی برای تئاتر در راه است. خطری که اطرف هنر را گرفته از زلزله هم بدتر است و ما هشدار دادهایم اما کو گوش شنوا...
*مصاحبهکننده: غزل نهانی برای وبسایت آیفیلم (دی ۱۳۹۶)
بهزاد فراهانی را در سریال گرگ ها خوب به خاطر دارم. بازی حیرت انگیزی داشت. ممنون که از او و از بازی های خوبش یاد کردید.
ممنون بابت مصاحبه با این بازیگر به یادماندنی نقش آقای فراهانی در سریال امام علی فراموش نشدنی است
خیلی خوب صدای بهزاد فراهانی را در نمایش های رادیویی به خاطر دارم. چه خاطرات شیرینی بود